کوچولوی مامان بابا

خرید کتاب

1392/6/31 17:03
نویسنده : BANO63
321 بازدید
اشتراک گذاری

امروز با بابات رفتیم بیرون رفتیم کتاب فروشی واسه خودم کتاب خیاطی بگیرم

وقتی داشتم کتابا رو نگاه میکردم چشمم به یه کتاب اسم کودک خورد

به بابات گفتم به نظرت این کتاب رو بخریم اونم گفت ما که حالا بچه دار نشدیم

(البته اینم بیگم که بابات خیلی دوس داره که ما زود بچه دار بیشیم خیلی سر نماز دعا میکنه

خدا بهمون بچه بده یه جورای احساس میکنم که دیگه از نداشتنت خسته شده)

(یه وقتای که میریم پارک بابات وقتی که میبینه که بچه ها دارن با باباهاشون بازی میکنن میگه

خدایا چه میشه منم الان یه بچه داشتم وبا اون بازی میکردم مطمئن هستم بیای قدرتو خیلی میدونه)

گفتم شاید با خرید این کتاب خدا بهمون یه بچه داد

اونم گفت هر طور خودت صلاح میدونی(انگار که اونم مثل من خیلی نا امید هست.....) خلا صه

کتاب روخریدم.

اسمای قشنگی داخلش هست

تازه صفحه اولشم هم من وهم بابات برات یه خاطره نویشتیم

یه چیزی که بفهمی که چیقد برامون مهم هستی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)